هرچند در بدو امر به نظر میرسد واژۀ «نقش» معنای بیّنی داشته باشد، اما تأمل در مراد واقعی از نقش در این متن، ما را به پیچیدگیهای معنایی و احتمالهای ممکن در معنای این واژه آشنا میکند.
نقش و كلمات مرتبط با آن ـ مانند نقاب (ماسك)، شخصيت، خصلت و رُل ـ شما را به یاد نمايشنامهها میاندازد. در ادبیات، نقش چيزي جداي از خود بازيگر و شخصیت واقعی اوست، بدین معنا که هيچ نقشي تماميت بازيگر را دربرنميگيرد. نقش در این منظر مجموعهاي از رفتارها است كه با رفتارهاي ديگر هماهنگ است، رفتارهایی يادگرفتني، که بیش از همه از قدیم در تئاتر افلاطون تا ساليسبوري، لوتر، شكسپير و سروانتس دیده میشد.
اما در اینجا، مرادْ نقش اجتماعي فرد یا سازمان یا نهاد است که برخلاف نقش تئاتري، جزئي از شخصيت فرد و هویت آن فرد، یا سازمان و نهاد است.
هرفردی در وضعیتی خاص از زندگی خود با افراد محدودی روبرو و در ارتباط است. برای نمونه، یک مرد در وضعيتي بهعنوان پدر با مادر و دختر ارتباط دارد و در وضعيتي ديگر بهعنوان معلم با افراد ديگري، مانند والدين، دانشآموزان، همكاران و مافوقهاي اداري مأنوس یا همراه است. نقشهایی که از هنگام تولد با انسان همراهاند و حذفشدنی نیستند، مثل پدر بودن، نقشهای انتسابی نامیده میشوند و نقشهایی که شخص آن را در گذر زمان پذیرفته و میتواند از آنها انصراف دهد، مثل نقشهای شغلی، نقشهای اکتسابی نامیده میشوند.[1]
ما با شناسایي فرد در وضعيتهايي كه در آن قرار ميگيرد، هرگز او را بهتمامي نميشناسيم. اما اين وضعيتها شناخت درستی از فرد به ما ميدهد. براي هروضعيتي كه فرد در آن قرار ميگيرد، الگوهاي رفتاري متناسب با آن تعریف شده است كه به آن «نقش اجتماعي» گويند. به بیان دیگر، نقش اجتماعي مجموعه انتظاراتي است كه در جامعهاي معلوم در مورد رفتار دارندگان يك وضعيت اجتماعي وجود دارد.
لذا، نقش با عنصر «موقعیت» و وضعیت اجتماعی رابطۀ مستقیم دارد. درعین حال، نمیتوان تفاوت آن دو را انکار کرد. مراد از موقعیتْ جایگاهی است که شخص در آن قرار گرفته است و بسته به زمان، مکان و شرایط، تغییرپذیر است. گاه کسانی در موقعیتی ویژه قرار میگیرند اما نقشی که جامعه از او انتظار دارد را بهجا نمیآورند، چنانکه بروس کوئن بر این باور است که برخی افراد موبهمو انتظارهای جامعه را برآورده نمیکنند اما نقشی که بر عهدۀ ایشان نهاده شده را به انجام میرسانند.[2] پس، میتوان گفت: «فلانی موقعیتی را اشغال کرده است» اما نمیتوان گفت: «فلانی نقشی را اشغال کرده است».[3]
بدین ترتیب، نقشهای اکتسابی نه موقعیتهای اجتماعیاند و نه همان چیزی که جامعه از فرد میخواهد، هرچند تردیدی در این واقعیت وجود نداردکه نقش اجتماعی با منزلت و موقعیت اجتماعی در ارتباط نزدیک است و هرموقعیت اجتماعیای که فرد یا سازمان یا نهاد آن را اشغال کرده باشد نقش ویژۀ آن را مشخص و اعلان مینماید، چراکه جامعه ـ با هویت مستقل خویش که چیزی جز هویت افراد است ـ همان را از آن فرد یا سازمان یا نهاد در وضعیت خاص خویش انتظار دارد.
[1]. برای مطالعۀ بیشتر ر.ک. آناتومی جامعه یا سنتالله: مقدمهای بر جامعهشناسی کاربردی، فرامرز رفیع پور، تهران، انتشارات کاوه، 1377ش؛ نیک گهر، عبدالحسین، مبانی جامعه شناسی، تهران، رایزن، 1369، ص 212.
[2]. بروس کوئن، مبانی جامعهشناسی، غلامعباس توسلی، چ21، تهران، سمت، 1387ش، ص83.
[3]. برای درک تفاوت نقش و موقعیت و نحوۀ ارتباط آن دو ر.ک. لوئیس کوزر و برنارد روزنبرگ، نظریههای بنیادی جامعهشناختی، ترجمۀ فرهنگ ارشاد، چ3، تهران، نی، 1385ش، ص271.
ب - و - سه - خدا ...برچسب : نویسنده : 2shobkalayi3 بازدید : 304