اقیانوسها و دریاها را بنگر. گسترۀ خاکی در برابر گسترۀ آبی چه اندک است و وسعت دریاها، اقیانوسها، رودها و دریاچهها، درمجموع، بسیار بیشتر از مساحت خشکی است. بااینحال، همه میپندارند که زندگی تنها در خشکی است و غافلاند از فرصتهایی که هستی در ژرفای آبها برای زیستن ـ به چه زیبایی یا به چه هولناکی ـ مهیا کرده است.به همین نسبت، انسانها میپندازند مراد از زندگی تنها سطحی از زیستن است که در بیداری رخ مینمایاند، حال آنکه فرصتِ خوابْ زمان بیشتری از زندگی را به خود اختصاص داده است. خوابیدن گذری از زندگی است که زیباییها و ترسها و هیجانهای منحصر به فرد خود را دارد. برخی خوابدیدنها تجربههای تکرارناشدنی است. تنها در فرصت خواب است که میتوان رؤیا دید و لذتهای دوستداشتنی اما دستنیافتنی را چشید. گاز زدن به سیب در بیداری آنقدر سرخوشی نمیآورد که در خواب، و بوسیدن کسی که دوستش داری، اگر در بیداری شدنی باشد، در رؤیا لذتی وصفناشدنی دارد. گاه گرمای دست کسی که لمسش تو را به وجد میآورد تا ساعتها بعد از بیداری با توست. و نیز تنها در خواب است که کابوسها چهرۀ وارونۀ زندگی را به آدمی نشان میدهند. گاه در خواب کسی بیخ خِرَت را میگیرد که نای نفس کشیدن نداشته باشی، چه رسد به داد زدن، و گاه آنقدر صحنهها دهشتناک است که جیغ میکشی اما صدای تو پژواک ندارد. گویا تارهای صوتیات را برداشتهاند. این دردناکیِ کابوس و آن زیباییِ رؤیا گاه در خوابهای پریشان درهممیآمیزند، چونان زندگی که با مرگ درهمتنیده است.برای آنکه خوابی راحت داشته باشی، بهترین روش آن است که راحت بخوابی و آرام و سبکبار سر بر بالش بگذاری. مرادم سرگذاشتن بر بالشی نرم نیست. مرادم پر بودن از انرژی و سرشاری از نشاط با بازخوانی خاط, ...ادامه مطلب